مردی در کنار رودخانهای ایستاده بود.ناگهان صدای فریادی را شنید و متوجه شد که کسی در حال غرق شدن است.فوراً به آب پرید و او را نجات داد...اما پیش از آن که نفسی تازه کند فریادهای دیگری را شنید و باز به آب پرید و دو نفر دیگر را نجات داد!اما پیش از این که حالش جا بیاید صدای چهار نفر دیگر را که کمک میخواستند شنید ...!او تمام روز را صرف نجات افرادی کرد که در چنگال امواج خروشان گرفتار شده بودند ، غافل ازاین که چند قدمی بالاتر دیوانهای مردم را یکییکی به رودخانه میانداخت...!
+ نوشته شده در جمعه سوم آذر ۱۳۹۱ ساعت 15:30 توسط نیاز
|
سلام این وبلاگ هم موضاعات آزاد و هم تاریخ کوردستان را دارد امیدوارم که خوشتون بیاد